«خداوند به ابراهیم گفت: "کشورت، مردمت و خانۀ پدرت را ترک کن و به جایی برو که به تو نشان می دهم. از تو ملتی شکوهمند و مبارک می سازم. نامت، بزرگ و تو، تبدیل به یک نعمت خواهی شد."» -جِنِسیس 12
چند ماهی میشود که هجده سالم شده است. مثل بیشتر هم سن و سال هایم، از اوایل دبیرستان دغدغۀ کنکور و
دانشگاه را داشتم. خانواده ام باور داشت که بهتر است تجربی بخوانم تا پزشک شوم. اما من، علاقه ام را دنبال کردم. کم کم از درس های مدرسه و رقابت برای به
ترین دانش آموز شدن، فاصله
گرفتم و به انگیزه های درونی خودم، بها دادم. از روزی که ایندیویجوئالیسمِ نوجوانی در من غلیان کرد و شروع به جدا شدن از «گله» کردم تا به امروز، اتفاقات زیادی برایم افتاده است. حالا که به سه-چهار سال اخیر فکر می کنم، چیزی در خود نمی بینم جز جهل؛ اما جهلی منحصر به فرد.
این روزها بیشتر وقتم را صرف کد نوشتن و کلمه نوشتن می کنم؛ تلاش می کنم یک اختلال ژنتیکی کذایی را شکست دهم؛ کتاب می خوانم و قدم می زنم. این روزها، اما، بیش از هر چیز، از خود می پرسم
«چرا؟».
اوایل امسال، از مینروا کالِج،
گزینشی ترین دانشگاه ایالات متحده،
پذیرش گرفتم و بعد از هفته ها کلنجار رفتن با خودم، تصمیم گرفتم تا، فعلاً، در ایران بمانم. این نوشته، فرایند ذهنی تصمیمم را بیان می کند.
تایی لوپز، «مربی موفقیت» و میلیونر
آمریکایی است که، به قول ایتِن کلاین، «رویای سبک زندگی خود را می فروشد».
جاناتان هایت، نویسندۀ کتابهای The Righteous Mind و The Cuddling of the American Mind، از برترین نقدها بر جامعۀ مدرن غربی، در ادعایی جالب، انسان ها را 10% زنبور و 90% میمون دانست. ما پستاندار هستیم و الگوهای رفتاری ـمان نیز در طی میلیون ها سال، بر اساس انتخا متمم یک بازی است؛ ما بازیکنانیم...
ادامه مطلبما را در سایت متمم یک بازی است؛ ما بازیکنانیم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : daliakhtaria بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 14:53